سارقان 4 کیلو طلا ناکام ماندند! / دستگیری سر دسته باند سرقت در آستانه مهاجرت به آلمان!

در تیر ماه امسال خبری مبنی بر سرقت و ضرب و شتم یک طلا فروش رسانه‌ای شد. پس از اعلام این خبر، بازپرسان فعال شدند و در جریان تحقیقات مشخص شد 4 کیلو طلای موجود در کیف طلافروش به سرقت رفته و طلافروش توسط سارقان مورد ضرب و شتم قرار گرفته و در بیمارستان بستری شده است.

مالباخته پس از بهبود تحقیقات خود گفت: من یک طلافروش کیفی هستم، از طلافروشان سفارش می گیرم و به کارگاهی نزدیک بازار می روم و بعد از اینکه کارگاه سفارشات را آماده کرد، طلاها را به طلافروشی ها تحویل می دهم. چند روز پیش سفارش 4 کیلو طلا توسط چند طلافروشی ارسال شد و من سفارش را به کارگاه منتقل کردم.
شب حادثه طلاها را از کارگاه جمع آوری کردم و به خانه آوردم و صبح با یک کیف طلا راهی طلافروشی شدم. داشتم از خانه بیرون می رفتم تا سوار تاکسی شوم که ناگهان دو موتورسوار راهم را بستند. با چاقو به من حمله کردند و چند ضربه چاقو به من زدند و کیف طلا را دزدیدند.

سرقت بدون سرنخ
با گزارش این سرقت؛ کارآگاهان شعبه پنجم پلیس آگاهی به بررسی دوربین های مداربسته اطراف محل سرقت پرداختند. دوربین ها تصاویر سرقت را ثبت کرده بودند اما سارقان هیچ ردی از خود به جای نگذاشته بودند.
از سوی دیگر خبری مبنی بر سرقت 4 کیلو طلای کیفی در کانال صنف طلافروشان منتشر شد و جزئیات طلاها نیز به همراه این خبر مخابره شد.
از آنجایی که سارقان می توانستند طلاهای مسروقه را بفروشند، طلافروشان بر این اساس آموزش دیدند.
زمانی که طلافروش چند روز پس از سرقت با پلیس تماس گرفت، با صدای آهسته ای گفت: لحظاتی پیش دو مرد جوان چند انگشتر طلا برای فروش به مغازه  آوردند.
انگشترهای طلا شبیه طلاهای سرقتی هستند. دارم سعی می کنم بهانه ای پیدا کنم تا جلوی او را بگیرم تا پلیس ها بیایند.
با دریافت این تماس پلیس بلافاصله به طلافروشی رفت و دو مرد را دستگیر و به اداره مخفی منتقل کرد. زمانی که تصاویر توسط دوربین های مداربسته در محل سرقت با تصاویر متهمان مقایسه شد، مأموران متوجه شدند که یکی از سارقان همان لباس روز سرقت را پوشیده است.
به این ترتیب متهمان به سرقت طلاها اعتراف کردند و مدعی شدند که سردسته و عامل این سرقت جوانی به نام وحید بوده است. با اطلاعاتی که در اختیار تیم تحقیق قرار دادند، کارآگاهان موفق به دستگیری وی شدند و تمامی متهمان در اختیار بازپرس شعبه پنجم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفتند.

گفتگو با سرکرده باند

چه شد که تصمیم به سرقت گرفتی؟
مالباخته یکی از اقوام دور ماست و از طرفی در کارگاه طلا کار می کردم که او طلا سفارش می داد. من وسوسه شدم که دزدی کنم چون دیدم او با بی توجهی به مسائل امنیتی تمام طلاها را با پای پیاده در کیفش ذخیره می کند و طلاها را با ماشین های عبوری به طلافروشی ها می برد.
از لو رفتن نمی ترسی؟
من خودم در سرقت نقش نداشتم و همدستانم سابقه نداشتند.
چگونه با همدست خود آشنا شدید؟
آنها از گنده لات‌های محل بودند. وقتی طرح را به آنها گفتم قبول کردند. آنها برای چند روز او را تعقیب کردند تا اینکه در فرصت مناسب از او سرقت کردند.
با طلاهای دزدیده شده چه کردی؟
همدستانم بعد از سرقت به سراغم آمدند و من 2 کیلو طلا به آنها دادم و 2 کیلو برای خودم گرفتم. با فروش طلا دو ماشین مدل بالا و دلار خریدم. بلیت هم گرفتم، می خواستم از ایران به ترکیه و بعد آلمان بروم. البته قبل از رفتنم می خواستم ماشین ها را بفروشم و دلار بخرم.

23302