اخبار روز سینما

دو دوست دختر همزمان به دوست پسر کشمیری بله گفتند

داستان درباره یک دوست پسر و دو دوست دختر است. 22 آبان 1364 در روستای دهمیان از توابع شهرستان کاشمر دو عروس با هم سر سفره عقد نشستند و به دامادی بله گفتند.

باورش سخت است اما این اتفاق افتاد و روستای دهمیان را برای مدت طولانی محبوب کرد. حالا زمان زیادی از آن روزها می گذرد و این دو دوست دختر که خود را دوست پسر می دانند، سال هاست بر خلاف نظر اطرافیانشان با هم خوشبخت زندگی می کنند و صاحب فرزند می شوند. بچه هایی با دو مادر و یک پدر!

آن قدر به هم علاقه مند بودند که بزرگان به سرعت وارد عمل شدند و محمد و فاطمه با هم ازدواج کردند، اما این پایان ماجرا نبود. درست در لحظه ای که خانواده محمد فکر می کردند پسر کوچکشان را درست کرده اند، داستان عاشقانه دیگری برای محمد اتفاق افتاد و همه معادلات او زیر و رو شد. به طوری که در روز عروسی محمد(ص) مردم روستای دهمیان کار و زندگی خود را رها کردند تا در این جشن بی نظیر عروسی شرکت کنند. جشنی که در آن یک دوست پسر و دو دوست دختر حضور داشتند. اکنون پس از چهار سال، محمد از دو همسر خود دو فرزند دارد. دختر و پسری که مثل مادرشان با هم دوست هستند و زیر یک سقف با هم زندگی می کنند.

محمد رضایی زمانی که فقط 16 سال داشت با فاطمه و الهام سرصفره ازدواج کرد.

زندگی این سه جوان از سال 1364 آغاز شد. محمد پس از پنج ماه ازدواج با محمد، دختر دیگری به نام الهام را پسندید. در آن زمان الهام دختری 16 ساله بود و او نیز عاشق محمد شد و این ماجرا باعث شد داماد جوانی که هنوز به خانه بخت نرفته بود، به فکر تجدید عقد و گرفتن زن دیگری به غیر از همسرش افتاد. که یک گوشش دم در و دیگری دم در بود.

به همین دلیل محمد تصمیم گرفت برای جلب رضایت خانواده ها به روش خودش دست به اعتصاب بزند. به خانواده اش گفت: یا الهام و فاطمه با هم یا هیچ کدام. در آن زمان همه تصور می کردند که تهدیدهای محمد بیهوده است و زیاد به حرف های او توجه نمی کردند اما وقتی محمد وسایلش را جمع کرد و با آخرین تهدید برای یک هفته به تهران رفت همه چیز جدی شد. “فاطمه و الهام را با هم می‌خواستم. اگر آنها به من الهام نمی‌دادند، با دختر عمویم فاطمه ازدواج نمی‌کردم و به روستایمان برنمی‌گشتم.”

همین سخنان و سفر تهدیدآمیز محمد کافی بود تا خانواده اش به ازدواج غیرعادی آنها رضایت دهند و بار دیگر از داماد جوان خواستگاری کنند. در این میان، فاطمه، عروس اول محمد، تنها کسی بود که به کار شوهرش اعتراضی نداشت. آنها پنج ماه بود که ازدواج کرده بودند و در این مدت، فاطمه هم مانند همه عروس های جوان، بعد از یک جشن مفصل لحظه شماری می کرد تا به خانه بخت برود، اما حالا مجبور بود زن جوان دیگری را کنار شوهرش تحمل کند. محمد را خیلی دوست دارم، وقتی فهمیدم او هم عاشق الهام، دختر همسایه اش شده، چیزی نگفتم، محمد خیلی وقت بود که قصد خواستگاری از الهام را داشت، اما تا آن زمان به من نگفته بود. هر چیزی در مورد این زن جوان

مرد کشمیری در یک روز با 2 زن ازدواج کرد!

اما وقتی فهمیدم چیزی به او نگفتم. در دلم غمگین بودم اما به خاطر عشق به محمد سکوت کردم. و سکوت فاطمه و خواستگاری خانواده محمد به الهام بود که سرانجام در سیزدهم آبان 85 در کمال ناباوری اهالی روستا دو عروس جوان کنار داماد کنار سفره عقد نشستند و پس از آن خطبه خوانده شد، عروس های جوان به یکدیگر بله گفتند و مهمانان نیز پذیرفته می شوند.

من ترسو نبودم!

شاید کمتر کسی از روستای دهمیان در شهرستان کاشمر خبر داشته باشد، اما این ازدواج عجیب از دیرباز نام روستای دهمیان را بر سر زبان ها انداخته بود و محمد خوشحال است که با ازدواج آنها توانسته روستا را به شهرت برساند. در آن زمان وقتی مردم فهمیدند پسر کوچک رضایی چه کرده، همه شوکه شدند. اما خود محمد دلیل این کار را اینگونه بیان می کند: الهام خیلی مرا دوست داشت. از این گذشته، اگر من فقط با فاطمه ازدواج کنم و الهام نگیرم، ناجوانمردانه است. اما الان زندگی خوبی دارم.» البته محمد می داند چگونه زنانش را به دست آورد.

هر وقت دو دوست دختر جوان یکی را لمس می کنند و نمی شنوند، می گوید: “من را مجبور نکن زن دیگری بگیرم، اگر گوش ندهی، باید زن دیگری را به خانه بیاورم.” خب با پیشینه ای که داماد جوان دارد، طبیعی است که فاطمه و الهام سریع به حرف او گوش کنند تا زن سوم وارد خانه چهارخوابه آنها نشود.

مرد کشمیری در یک روز با 2 زن ازدواج کرد!

این دو هوو کارهای خانه را از روز بعد از عروسی به اشتراک گذاشتند.

آوین احمدی

آوین احمدی هستم سردبیر و مدیرمسئول رسانه بازتاب آنلاین که سعی میکنم آنچه در ایران و جهان میگذرد را برای شما در این وبسایت به اشتراک بگذارم

مقالات جذاب با ارزش مطالعه بالا

دکمه بازگشت به بالا